هر قدم سست کی از وادی ما آگاه است؟
دم شمشیر فنا جاده این راه است
لب بی آه به ماتمکده گردون نیست
این نه خط است به دور لب ساغر، آه است
گرچه ظاهر به سر زلف نمی پردازد
از پریشانی من موی به موی آگاه است
در ره عشق کسی را خبر از منزل نیست
خضر این بادیه چون ریگ روان گمراه است
خست چرخ که صد جامه اطلس دارد
تا به حدی است که پیراهن یوسف چاه است
صائب امروز تویی ز اهل سخن قدرشناس
که به غیر از تو ز مقدار سخن آگاه است؟
صائب از قافله عشق مدد می طلبد
یوسف طبع که عمری است اسیر چاه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مشکلات و چالشهای عشق و زندگی است. شاعر به سرنوشت و سرگردانی انسانها در مسیر عشق اشاره میکند و بیان میکند که کسی از مراحل این مسیر آگاه نیست. او با استفاده از تصاویری چون دم شمشیر فنا و پیراهن یوسف، به سختیها و دردها اشاره میکند و میگوید که ظاهر بعضی چیزها فریبنده است. در نهایت، شاعر از کسانی که به هنر و علم سخن آگاه هستند، خواسته میشود تا به او کمک کنند و از تجربیات خود در این مسیر شیرین و دردناک بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس از مسیر ما باخبر نیست، زیرا هر قدمی که برمیداریم غیرمحکم و ناپایدار است. این راه، راهی است که به سوی نابودی و فنا میرسد، مانند صدای تیزی که از شمشیر بلند میشود.
هوش مصنوعی: لبی که بی آه باشد، درواقع در آنجا که به ماتم و زاری اشاره دارد، وجود ندارد. این نوشتهای که دور لب ساغر دیده میشود، در حقیقت نشانگر حسرت و اندوه است، نه فقط یک خط ساده.
هوش مصنوعی: با اینکه به نظر میرسد که موهای سر کسی به هم ریخته نیست، اما از اضطراب و پریشانی من به خوبی خبر دارد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، هیچکس از مقصد خبر ندارد. خضر، که نماد راهنمایی و دانش است، در این بیابان از بین رفته و مانند شنهای روان، مردم را گمراه میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این نکته اشاره دارد که اگرچه دنیا و چرخ گردون ظاهری زیبا و فاخر (مانند جامههای ابریشمی) دارد، اما در واقعیت ممکن است چهرهای زشت و دردناک داشته باشد. به عبارتی، زیبایی ظاهری دنیا نمیتواند پنهانکننده حقیقت تلخ و دشواریهایی باشد که در آن وجود دارد. این مفهوم به عدم اعتماد به ظاهر و زیباترین جلوههای دنیا اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز تو از میان اهل سخن، کسی هستی که ارزش کلمات را میشناسد. آیا غیر از تو کسی دیگر هم از اهمیت و میزان سخن آگاه است؟
هوش مصنوعی: صائب از دلی که به عشق گرفتار شده، کمک میخواهد. او مانند یوسفی است که سالها در چاهی محبوس بوده و در جستجوی آزادی و رهایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پی هر طلب تو عوضی از شاه است
همچو عطسه که پیش یرحمکالله است
ای که جان و دل آگاه تو را همراه است
بی تو آگه نیم از خویش خدا آگاه است
مدت صحبت تو عمر گرانمایه ماست
آه ازین عمر گرانمایه که بس کوتاه است
غم تو از دل ما در همه دلها ره کرد
[...]
بند و زندان گرامی گهران از جاه است
یوسف ما به عزیزی چو رسد در چاه است
راستان از سخن خویش نگردند به تیغ
شمع تا کشته شدن با همه کس همراه است
هر قدر جامه او بر قد سروست دراز
[...]
نارسایی به هنر در همه جا همراه است
جامهٔ سرو ز موزونی او کوتاه است
قسمتم نیست که از بند غم آزاد شوم
رفت صد قافله و یوسف من در چاه است
هر که برخاست ز شوق تو، دگر ننشیند
[...]
زلف با قامت او، تا به کمر همراه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.