در بهاران سر مرغی که به زیر بال است
از دم سرد خزان ایمن و فارغبال است
هر چه اندوخته ای از تو جدا می گردد
آنچه هرگز نشود از تو جدا، اعمال است
چه کنی دعوی تجرید، که درویشان را
چشم بر حسن مآل است و ترا بر مال است
همه از گردش افلاک شکایت داریم
پایکی خرمن ما گرچه ازین غربال است
می خراشد جگر سنگ، فغان جرسش
یارب این قافله را چشم که در دنبال است؟
شکوه هایی که گره گشته مرا در دل تنگ
تب گرمی است که موقوف به یک تبخال است
به سیاهی شده ای ملتفت از آب حیات
ای که از حسن ترا چشم به خط و خال است
ایمن از دیده شورست جمالی که تراست
کز لطافت گل رخسار تو بی تمثال است
سرو بالای ترا پایه بلند افتاده است
ساق سیمین ترا هاله مه خلخال است
نیست ممکن نکند رحم به دردی که مراست
دل بیدرد تو هر چند که فارغبال است
نیست از عیب خود آگاه، خودآرا صائب
چشم طاوس ز کوته نظری بر بال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با مضامین عاطفی و فلسفی سرشار از تاملات درونی و معانی عمیق درباره زندگی و احساسات انسانی است. شاعر به contrast میان بهار و خزان اشاره کرده و نشان میدهد که چگونه در دل انسانها امید و ترس از جدایی همزمان وجود دارد. به این نکته پرداخته میشود که اعمال انسانها از آنها جدا نمیشوند و تأکید بر این است که مال و ثروت در زندگی اهمیت دارد، اما در نهایت جنبههای معنوی و روحانی اهمیت بیشتری دارند. شاعر به شکایات از سرنوشت و گردش افلاک اشاره کرده و احساس درد و رنج را به تصویر میکشد. وی همچنین زیباییهای ظاهری و درونی را بررسی میکند و به تضاد میان آگاهی و ناآگاهی انسان از عیوب خود اشاره دارد. این شعر در نهایت به نوعی دعوت به تامل و تفکر درباره زندگی و جایگاه واقعی انسان در جهان است.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، مرغی که زیر بالش قرار دارد از خطرات و سردیهای پاییز بیخبر و آسوده خاطر است.
هوش مصنوعی: هر آنچه که جمع کردهای، در نهایت از تو جدا میشود، اما تنها چیزی که همیشه با تو خواهد ماند، اعمال و کردارهای تو هستند.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که ادعای بینیازی کنی، در حالی که درویشان به زیبایی نتایج و عواقب کارها توجه دارند، اما تو فقط به ثروت و مال خود دلخوشی؟
هوش مصنوعی: همه ما از چرخش و تغییرات زندگی و زمان گلهمندیم، ولی با این حال، زندگی ما با همه سختیها و ناملایمات خود، هنوز هم خوب و پربار است.
هوش مصنوعی: دل سنگی را هم میخراشد، دریغ از صدای جرس که میگوید: ای خدا، چه کسی در پی این کاروان است؟
هوش مصنوعی: احساساتی که در دل من جمع شده و باعث تنگی نفسام شده، ناشی از یک تب و داغی است که در واقع به یک زخم کوچک مربوط میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که از زیباییهای تو، چشمانت به نقش و نگارهایی که در صورت توست، خیره مانده است، متوجه شدهای که در دل شب به سیاهی دچار شدهای و از آب حیات دور افتادهای.
هوش مصنوعی: چهرهای از زیبایی و لطافت داری که حتی اگر بهخوبی دیده نشود، باز هم دلربایی تو بینظیر است. جمال تو آنقدر شیرین و دلنشین است که هر کس به تو نگاه کند، تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: سرو زشتی زیبای تو را نمایان کرده است و ساق پای تو مانند نقره میدرخشد، همچنین روشنایی ماه به پای تو زیبایی خاصی بخشیده است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم دردی که دارم را نادیده بگیرم، چون دل بیدرد تو هرچند آرام است، اما نمیتواند به من رحم کند.
هوش مصنوعی: کسی که عیبهای خود را نمیبیند و به زیباییهای ظاهری خود میبالد، همچون طاووس است که به خاطر دید کوتاهاش فقط به بالهایش توجه میکند و از نقصهای خودش غافل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
شعله ی شوقم و از شرم زبانم لال است
صد شکایت به لبم از گره تبخال است
نشود دور سرم از قدم جلوه ی او
حلقه ی گوش من از سلسله ی خلخال است
بهر هر کار به ما مشورتی می باید
[...]
آگاهی و افسردگی دل چه خیال است
تا دانه به خود چشمگشودهست نهال است
آیینهٔگل از بغل غنچه برون نیست
دلگر شکند سربسر آغوش وصال است
حیرتکدهٔ دهر جز اوهام چه دارد
[...]
دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است
گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است
داد از یک نگهی داد دل و بستد جان
وه چه بد بدرقه چشمت چه خوش استقبال است
صد پسر سام بگیتی اگر آرد تنها
[...]
حضرت آقا خوش باشکه فالت فال است
از زر و سیم دگر جیب تو مالامال است
هرکه آقاست نکو طالع و خوش اقبالست
گه نمایندگی مجلس و قیل و قال است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.