هر که از درد طلب شکوه کند نامردست
عشق دردی است که درمان هزاران دردست
کثرت خلق به وحدت نرساند نقصان
که علم غوطه به لشکر زده است و فردست
مهر و مه نور دهد تا نظر ما بیناست
چرخ در گرد بود تا سر ما در گردست
کوچه گردان جنون موج سرایی دارند
عشرت روی زمین رزق بیابانگردست
جرم ابنای زمان را ز فلک می دانیم
هر چه شب دزد نماید گنه شبگردست
مس طلا می شود از نور عبادت صائب
روی شبخیز چو خورشید ازان رو زردست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناله و ناله که دلها نه چنان پر دردست
گریه و گریه که ین حادثه را درخوردست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.