ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست
مهره برچیده شد و بازی طفلانه بجاست
دل سیاه است اگر گشت بناگوش سفید
پا اگر نیست بجا، لغزش مستانه بجاست
خارخاری به دل از عمر سبکرو مانده است
مشت خار و خسی از سیل به ویرانه بجاست
آسیا گرچه برآورد ز بنیادش گرد
هوس نشو و نما در گره دانه بجاست
نسبت شوق به هجران و وصال است یکی
رفت ایام گل و شورش دیوانه بجاست
یار نوخط شد و آغاز جنون است مرا
شمع خاموش شد و گرمی پروانه بجاست
چشم من بر در و دیوار حرم افتاده است
نگذارند مرا گر به صنمخانه، بجاست
گرچه در خواب گران عمر سر آمد صائب
همچنان رغبت شیرینی افسانه بجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست
خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست
آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است
تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست
آسمان در حرکت از اثر یک جام است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.