در دل پر خون غبار لشکر اندیشه نیست
گرد را دست تصرف بر درون شیشه نیست
کار چون گویاست، بیکارست اظهار کمال
کوهکن را ترجمانی چون زبان تیشه نیست
محنت دنیا نمی گردد به گرد بیخودان
هست سهم شیر حاضر، شیر اگر در بیشه نیست
می کند گرد یتیمی آب گوهر را زیاد
حسن بالا دست را از گرد خط اندیشه نیست
هر که خواهد گو برآرد گرد از بنیاد ما
این درخت خشک را دلبستگی با ریشه نیست
در دل ما ره ندارد عقل و تدبیرات او
عاشقان را جز پری در شیشه اندیشه نیست
به که صائب از خرابات فلک بیرون رویم
در خور این باده پر زور، اینجا شیشه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر زا از خصمی مژگان من اندیشه نیست
هیچ خصمی در جهان چون خصمی همپیشه نیست
شیشه در همچشمی دل سرزنشها میکشد
کانچه دل آماده دارد بهر ما در شیشه نیست
در دل ما سبز میخواهد تمنّا تخم خام
[...]
خطخوبان هم،حریف طبع وحشتپیشه نیست
تخم شبنم، از رگگل، در طلسم ریشه نیست
پیریام، راه فنا، بر زندگی هموارکرد
بیستون عمر را، جز قامت خم، تیشه نیست
دستگاه معنی نازک، سخن را، پور است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.