داغ می گلگل به طرف دامنم افتاده است
همچو مینا میکشی بر گردنم افتاده است
چون پلاس شکوه بر گردن نیندازم ز بخت؟
گل به چشم از نکهت پیراهنم افتاده است
تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانه ام
از گرستن گل به چشم روزنم افتاده است
گرچه خاکستر شدم، ایمن نیم از سوختن
شعله سنگین دلی در خرمنم افتاده است
در حصار آهنین دارد تن و جان مرا
شکر زنجیر جنون بر گردنم افتاده است
طفل اشک شوخ چشم از بس در او آویخته است
چاکها چون گل به طرف دامنم افتاده است
صائب از تکلیف سیر بوستانم در گذر
صحبت گرمی به کنج گلخنم افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حس عمیق و احساسی شاعر را درباره عشق و دلبستگی بیان میکند. شاعر از داغی که به دامنش افتاده سخن میگوید و احساساتش را با تصاویری چون مینا و گل به زیبایی توصیف میکند. او به گرمی و زیبایی عشق اشاره دارد که از دمی بر صفحات زندگیاش میگذرد، اما در عین حال، درد و سوختگی ناشی از این عشق را نیز احساس میکند. وجود زنجیرهایی که او را در حصار قرار داده و اشکهای بچهگانهای که از این حالت رنج میبرند، نشاندهنده احساسات پیچیدهاش است. شاعر در نهایت به فضا و زیباییهای اطرافش نیز اشاره میکند، در حالی که بهتدریج از حال و هوای دلتنگی و اندوهش فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: درد و حسرتی مانند داغ گل در دل من نشسته و مانند مینا که به گردن میافتد، این احساس بر من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که به خودم مینگرم، احساس میکنم که در نهایت زیبایی و شکوه، وضعیتم به دلیل بدی بخت مناسب نیست. بوی خوش پیراهنم مانند گل در چشمانم نمایان شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به آرامی و با حرارت مانند خورشید از میان ویرانیهای من گذشتی، از شدت گرسنگی، گل زیبایی در چشمانم نمایان شد.
هوش مصنوعی: با اینکه به خاکستر تبدیل شدهام، اما از آتشسوزی در امان نیستم، زیرا شعلهای سنگین از دلbroken heart کیان من در میان خرمنم افتاده است.
هوش مصنوعی: من در دنیای سخت و بیرحمی محصور شدهام و روح و جسمم تحت فشار است. زنجیری که ناشی از دیوانگیام است، بر گردن من آویزانی شده است.
هوش مصنوعی: کودک شاد و بازیگوش با چشمان اشکیاش، به خاطر اینکه خیلی به من نزدیک شده، چاکهای لباس من مانند گل به سمت دامنم افتاده است.
هوش مصنوعی: صائب از دنیای مسئولیتهای خود دور شده و اکنون در حالی که در باغ قدم میزند، صحبتهای دلپذیری در گوشهای از گلخانهاش به گوشش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است
همچو مینا میکشی بر گردنم افتاده است
باز برقی را نظر بر خرمنم افتاده است
اشک خونین را رهی بر دامنم افتاده است
یک سر مویم ز آسیب جنون آسوده نیست
چاک بر هر رشته ی پیراهنم افتاده است
آخر از کوتاهی خود، بخیه ی زخمی نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.