غزل شمارهٔ ۱۰۹
از روی نرم، سرزنش خار میکشم
چون گل ز حسن خلق خود آزار میکشم
آزادهام، مرا سر و برگ لباس نیست
از مغز خود گرانی دستار میکشم
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب
از احتیاط دست به دیوار میکشم
آیینه پاک کردهام از زنگ قیل و قال
از طوطیان گرانی زنگار میکشم
نازی که داشتم به پدر چون عزیز مصر
در غربت این زمان ز خریدار میکشم
مژگان صفت به دیدهٔ خود جای میدهم
از پای هر که در ره او خار میکشم
از بس به احتیاط قدم مینهم به خاک
دست نوازشی به سر خار میکشم
صائب به هیچ دل نبود دیدنم گران
بار کسی نمیشوم و بار میکشم
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.