گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

خدایا شاه ما را صحت کامل کرامت کن

به غیر از درد دین از دردها او را حمایت کن

ز نبض مستقیم او بود شیرازه عالم را

جهان را مستقیم از صحت آن پاک طینت کن

به حول و قوت خود رفع کن ضعف مزاجش را

مبدل رنج آن جان بخش عالم را به صحت کن

گرانی بیش ازین آن جان عالم برنمی دارد

به جان دوستان درد و غم او را حوالت کن

اگر چه نیست لایق جان ما بهر نثار او

نثار مقدم آن شهسوار دین و دولت کن

به لطف خویش بردار انحراف از طبع او یارب

ز شمشیر کج او ملک را با استقامت کن

دعای صحبت او می کنند از جان و دل عالم

دعای خلق را در حق او یارب اجابت کن

درین موسم که عدل از مهر عالمتاب شد میزان

مزاجش معتدل یارب به میزان عدالت کن

ز نوبت چون گزیری نیست فرمان بخش عالم را

غم و تشویش او را منحصر در پنج نوبت کن

ز نور جبهه او چشم عالم روشنی دارد

چراغ عالمی روشن ازان خورشید طلعت کن

ندارد غیر ازین وردی زبان خامه صائب

که یارب شاه ما را صحت کامل کرامت کن

 
 
 
وحشی بافقی

فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن

سر کوی قناعت گیر تا باشی فراغت کن

به چندین گنج رنج و محنت عالم نمی‌ارزد

چرا باید کشیدن رنج عالم ترک راحت کن

اگر خواهی که هر دشوار آسان بگذرد بر تو

[...]

جویای تبریزی

ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن

دلت را از گداز تن حباب بحر رحمت کن

دل ز افسردگیها مرده ام را جانی از نو بخش

به شکر خند لطفی کار صد شور قیامت کن

صفای دل به نان خشک کی حاصل شود زاهد

[...]

بیدل دهلوی

حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن

عرق در سعی ریز و صرف تعمیر خجالت کن

درین بحر آبرویی غیر ضبط خود نمی‌باشد

چو گوهر پای در دامن کش و سامان عزت کن

ندارد مغز تمکین از خیال می‌کشی بگذر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
قصاب کاشانی

شوی هرجا دچار چشمش اظهار محبت کن

در این می‌خانه چون وارد شوی می نوش و عشرت کن

به هر حالت که باشد دستگیری کن ضعیفان را

رسی بر مشهد پروانه گر روزی زیارت کن

درآ غافل به تن هرگه که بینی رفته‌ام از خود

[...]

صامت بروجردی

تو را گفتند سلطان یعنی ای سلطان عدالت کن

تو را خواندند عادل پس ز مظلومان حمایت کن

تو را گویند راعی پس رعیت را حمایت کن

نگفتندت که بر بالین راحت استراحت کن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه