هر که معشوق محتشم دارد
دلبر و کام دل به هم دارد
روی نیکوش محتشم کرده است
کار معشوق محتشم دارد
زلف جادوش صبر من بر بود
زلف او جادویی چه کم دارد
روی چون چشم او دژم دارم
زلف چون پشت من به خم دارد
در من و حال من نگه نکند
از تکبر که آن صنم دارد
نکشم سر ز خط خدمت او
گرچه بر من سر ستم دارد
آتش اندر دلم زدست غمش
دل او را از این چه غم دارد
چشم من پرنم است از آتش عشق
عجب است آتشی که نم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز رنگ سیه چه غم دارد
زانکه شب روز در شکم دارد
روزگاریست این که دیناری
ارزد آن کس که یک درم دارد
زر ندارد بنفشه چون نرگس
قامتش زان همیشه خم دارد
کوس امشب غریو کم دارد
ز آب چشمم مگر که نم دارد؟
هرکه او یار محترم دارد
دگر اندر جهان چه غم دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.