گنجور

 
سعدی

شماره ۱ - در پند و اخلاق: ای چشم و چراغ اهل بینش

شماره ۲: همه را ده چو می‌دهی موسوم

شماره ۳: عدل و انصاف و راستی باید

شماره ۴: نظر کن درین موی باریک سر

شماره ۵: نخست اندیشه کن آنگاه گفتار

شماره ۶: چه نیکو گفت ابراهیم ادهم

شماره ۷: یکی را دیدم اندر جایگاهی

شماره ۸: چه سرپوشیدگان مرد بودند

شماره ۹: نکویی گرچه با ناکس نشاید

شماره ۱۰: نمیرد گر بمیرد نیکنامی

شماره ۱۱: هیچ دانی که چیست دخل حرام

شماره ۱۲: نشنیدم که مرغ رفته ز دام

شماره ۱۳: زخم بالای یکدگر بزنند

شماره ۱۴: چه رند پریشان شوریده بخت

شماره ۱۵: دشنام تو سر به سر شنیدم

شماره ۱۶: دانی چه بود کمال انسان؟

شماره ۱۷: سگ بر آن آدمی شرف دارد

شماره ۱۸: غم نه بر دل که گر نهی بر کوه

شماره ۱۹: سخن زید نشنوی بر عمرو

شماره ۲۰: همه فرزند آدمند بشر

شماره ۲۱: همه دانند لشکر و میران

شماره ۲۲: اگر هوشمندی مکن جمع مال

شماره ۲۳: این دغل دوستان که می‌بینی

شماره ۲۴: هر که را باشد از تو بیم گزند

شماره ۲۵: هر که بی‌مشورت کند تدبیر

شماره ۲۶: ای پسندیده حیف بر درویش

شماره ۲۷: برگزیدندت ای گل خرم

شماره ۲۸: قیمت عمر اگر بداند مرد

شماره ۲۹: خری از روستاییی بگریخت

شماره ۳۰: حرص فرزند آدم نادان

شماره ۳۱ - حکایت: پیری اندر قبیله ما بود

شماره ۳۲: سپاس و شکر بی‌پایان خدا را

شماره ۳۳: حدیث پادشاهان عجم را

شماره ۳۴: حرامش باد بدعهد بداندیش

شماره ۳۵: سلطان باید که خیر درویش

شماره ۳۶: آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد

شماره ۳۷: دوام دولت اندر حق شناسی‌ست

شماره ۳۸: کتاب از دست دادن سست‌رایی‌ست

شماره ۳۹: الا تا ننگری در روی نیکو

شماره ۴۰: جوان سخت رو در راه باید

شماره ۴۱ - حکایت: الا گر بختمند و هوشیاری

شماره ۴۲: هر که آمد بر خدای قبول

شماره ۴۳: به حال نیک و بد راضی شو ای مرد

شماره ۴۴: بکوش امروز تا گندم بپاشی

شماره ۴۵: ای خداوندان طاق و طمطراق

شماره ۴۶: به یک سال در جادویی ارمنی