گنجور

 
سعدی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «از دست مده طریق احسان پدر» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ر» است.

حرف آخر قافیه

ت
د
ر
س
ش
م
ن
ی

رباعی شماره ۱: آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست

رباعی شماره ۲: تدبیر صواب از دل خوش باید جست

رباعی شماره ۳: آن کس که خطای خویش بیند که رواست

رباعی شماره ۴: گر در همه شهر یک سر نیشترست

رباعی شماره ۵: گر خود ز عبادت استخوانی در پوست

رباعی شماره ۶: تا یک سر مویی از تو هستی باقیست

رباعی شماره ۷: بالای قضای رفته فرمانی نیست

رباعی شماره ۸: ماهی امید عمرم از شست برفت

رباعی شماره ۹: دادار که بر ما در قسمت بگشاد

رباعی شماره ۱۰: نه هر که زمانه کار او دربندد

رباعی شماره ۱۱: ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد

رباعی شماره ۱۲: شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد

رباعی شماره ۱۳: ظلم از دل و دست ملک نیرو ببرد

رباعی شماره ۱۴: از می طرب افزاید و مردی خیزد

رباعی شماره ۱۵: نادان همه جا با همه کس آمیزد

رباعی شماره ۱۶: هر کس که درست قول و پیمان باشد

رباعی شماره ۱۷: هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد

رباعی شماره ۱۸: بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند

رباعی شماره ۱۹: نه هر که ستم بر دگری بتواند

رباعی شماره ۲۰: مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند

رباعی شماره ۲۱: عنقا بشد و فر هماییش بماند

رباعی شماره ۲۲: نه هر که طراز جامه بر دوش کند

رباعی شماره ۲۳: فرزانه رضای نفس رعنا نکند

رباعی شماره ۲۴: آن گل که هنوز نو به دست آمده بود

رباعی شماره ۲۵: افسوس بر آن دل که سماعش نربود

رباعی شماره ۲۶: با گل به مثل چو خار می‌باید بود

رباعی شماره ۲۷: جایی که درخت عیش پربار بود

رباعی شماره ۲۸: داد طرب از عمر بده تا برود

رباعی شماره ۲۹: دریاب کزین جهان گذر خواهد بود

رباعی شماره ۳۰: گر تیر جفای دشمنان می‌آید

رباعی شماره ۳۱: هرکس به نصیب خویش خواهند رسید

رباعی شماره ۳۲: درویش که حلقه دری زد یک بار

رباعی شماره ۳۳: از دست مده طریق احسان پدر

رباعی شماره ۳۴: گر آدمیی باده گلرنگ بخور

رباعی شماره ۳۵: چون خیل تو صد باشد و خصم تو هزار

رباعی شماره ۳۶: چون زهره شیران بدرد ناله کوس

رباعی شماره ۳۷: سودی نکند فراخنای بر و دوش

رباعی شماره ۳۸: ای صاحب مال، فضل کن بر درویش

رباعی شماره ۳۹: بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش

رباعی شماره ۴۰: تا دل ز مراعات جهان برکندم

رباعی شماره ۴۱: چون ما و شما مقارب یکدگریم

رباعی شماره ۴۲: تنها ز همه خلق و نهان می‌گریم

رباعی شماره ۴۳: بشنو به ارادت سخن پیر کهن

رباعی شماره ۴۴: امروز که دستگاه داری و توان

رباعی شماره ۴۵: با زنده‌دلان نشین و صادق نفسان

رباعی شماره ۴۶: روزی دو سه شد که بنده ننواخته‌ای

رباعی شماره ۴۷: ای یار کجایی که در آغوش نه‌ای

رباعی شماره ۴۸: گر کان فضائلی وگر دریایی

رباعی شماره ۴۹: گر سنگ همه لعل بدخشان بودی

رباعی شماره ۵۰: فردا که به نامه سیه درنگری

رباعی شماره ۵۱: گویند که دوش شحنگان تتری

رباعی شماره ۵۲: آیین برادری و شرط یاری

رباعی شماره ۵۳: تا کی به جمال و مال دنیا نازی

رباعی شماره ۵۴: ای غایب چشم و حاضر دل چونی؟

رباعی شماره ۵۵: در مرد چو بد نگه کنی زن بینی

رباعی شماره ۵۶: تا دل به غرور نفس شیطان ندهی