گنجور

 
سعدی

گر جهان فتنه گیرد از چپ و راست

و آتش و صعقه پیش و پس باشد

تو پریشان نکرده‌ای کس را

چه پریشانیت ز کس باشد؟

خونیان را بود ز شحنه هراس

شبروان را غم از عسس باشد

راستی پیشه گیر و ایمن باش

که رهانندهٔ تو بس باشد