در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به کوه و دشت گشت
در بهار و دی به سالی یک دو بار
آمدی در قلب شهر از طرف دشت
گفت ای آنان که تان آماده بود
گاه قرب و بعد این زرینه طشت
توزی و کتان به گرما پنج و شش
قندز و قاقم به سرما هفت و هشت
گر شما را بانوایی بد چه شد؟
ور مرا بینوایی بد چه گشت؟
راحت هستی و رنج نیستی
بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به سوی دشت گشت
همین شعر » بیت ۱
در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به کوه و دشت گشت
با کُروز و خرمی، آهو به دشت
می خرامد چون کسی کو مست گشت
در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به سوی دشت گشت
در تموز و دی به سالی یک دو بار
آمدی در قلب شهر از طرف دشت
گفتی ای آنان کتان آماده بود
[...]
مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت
مرتضی بی او نمیشد در بهشت
نام شهری گفت و زان هم درگذشت
رنگ روی و نبض او دیگر نگشت
سال نو بر ششصد و هفتاد و هشت
بود کز تاریخ هجرت میگذشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.