یکی از رفیقان شکایتِ روزگارِ نامساعد به نزد من آورد که کفافِ اندک دارم و عیالِ بسیار و طاقتِ بار فاقه نمیآرم و بارها در دلم آمد که به اقلیمی دیگر نقل کنم تا در هرآنصورت که زندگانی کرده شود، کسی را بر نیک و بدِ من اطّلاع نباشد.
بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست
بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست
باز از شَماتتِ اعدا بر اندیشم که به طعنه در قفایِ من بخندند و سعیِ مرا در حقِ عیال بر عدمِ مروّت حمل کنند و گویند:
مبین آن بیحَمیّت را که هرگز
نخواهد دید رویِ نیکبختی
که آسانی گزیند خویشتن را
زن و فرزند بگذارد به سختی
و در علم محاسبت چنان که معلوم است چیزی دانم و گر به جاهِ شما جهتی معین شود که موجبِ جمعیّتِ خاطر باشد، بقیّتِ عمر از عهدهٔ شکرِ آن نعمت برون آمدن نتوانم. گفتم: عمل پادشاه، ای برادر، دو طرف دارد امید و بیم یعنی امیدِ نان و بیمِ جان و خلافِ رایِ خردمندان باشد، بدان امید متعّرضِ این بیم شدن.
کس نیاید به خانهٔ درویش
که خراجِ زمین و باغ بده
یا به تشویش و غصّه راضی باش
یا جگربند پیش زاغ بنه
گفت: این مناسبِ حالِ من نگفتی و جوابِ سؤال من نیاوردی. نشنیدهای که هر که خیانت ورزد، پشتش از حساب بلرزد؟
راستی موجبِ رضایِ خداست
کس ندیدم که گم شد از رهِ راست
و حکما گویند: چهار کس از چهار کس بهجان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غَمّْاز و روسْبی از محتسب، و آنرا که حساب پاک است از محاسِب چه باک است؟
مکن فراخرَوی در عمل، اگر خواهی
که وقتِ رفعِ تو، باشد مجالِ دشمن تنگ
تو پاک باش و مدار از کس، ای برادر، باک
زنند جامهٔ ناپاک گازُران بر سنگ
گفتم: حکایت آن روباه مناسبِ حال توست که دیدندش گریزان و بیخویشتن، افتان و خیزان. کسی گفتش: چه آفت است که موجبِ مَخافَت است؟ گفتا: شنیدهام که شتر را به سُخْره میگیرند.
گفت: ای سَفیه! شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت: خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم، که را غمِ تخلیصِ من دارد تا تفتیشِ حالِ من کند؟ و تا تِریاق از عِراق آورده شود مارگزیده مرده بُوَد. تو را همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت، امّا مُتِعَنِّتان در کمیناند و مدّعیان گوشهنشین. اگر آنچه حُسنِ سیرتِ توست به خلافِ آن تقریر کنند و در معرِض خطاب پادشاه افتی در آن حالت مجالِ مقالت باشد؟ پس مصلحت آن بینم که مُلکِ قَناعت را حراست کنی و ترکِ ریاست گویی.
به دریا در، منافع بیشمار است
و گر خواهی سلامت، بر کنار است
رفیق این سخن بشنید و بهم بر آمد و روی از حکایتِ من در هم کشید و سخنهایِ رنجشآمیز گفتن گرفت کاین چه عقل و کفایت است و فهم و درایت؟ قول حکما درست آمد که گفتهاند: دوستان به زندان به کار آیند که بر سفرهٔ همه دشمنان دوست نمایند.
دوست مشمار، آن که در نعمت زند
لافِ یاریّ و برادرخواندگی
دوست آن دانم که گیرد دستِ دوست
در پریشانحالی و درماندگی
دیدم که متغیّر میشود و نصیحت به غرض میشنود، بهنزدیکِ صاحبدیوان رفتم به سابقهٔ معرفتی که در میانِ ما بود و صورتِ حالش بیان کردم و اهلیّت و استحقاقش بگفتم تا به کاری مختصرش نصب کردند. چندی بر این بر آمد لطفِ طبعش را بدیدند و حسنِ تدبیرش را بپسندیدند و کارش از آن درگذشت و به مرتبتی والاتر از آن مُتَمَکِّن شد. همچنین نَجْمِ سعادتش در ترقّی بود تا به اوجِ ارادت برسید و مقرّبِ حضرتْ و مشارٌاِلیْه و معتمَدٌ عَلَیْه گشت، بر سلامتِ حالش شادمانی کردم و گفتم:
ز کارِ بسته میندیش و دلْ شکسته مدار
که آبِ چشمهٔ حیوان درونِ تاریکی است
اَلا لایَجْأّرَنَّ اَخُو الْبَلیَّةِ
فَلِلرَّحْمٰنِ اَلْطافٌ خَفِیَّةٌ
منشین ترش از گردشِ ایّام که صبر
تلخ است ولیکن برِ شیرین دارد
در آن قُربت مرا با طایفهای یاران اتّفاقِ سفر افتاد. چون از زیارتِ مکّه باز آمدم دو منزلم استقبال کرد، ظاهرِ حالش را دیدم پریشان و در هیأتِ درویشان. گفتم: چه حالت است؟ گفت: آن چنانکه تو گفتی طایفهای حسد بردند و به خیانتم منسوب کردند و مَلِک، دامَ مُلْکُهُ، در کشفِ حقیقتِ آن استقصا نفرمود و یارانِ قدیم و دوستانِ حَمیم از کلمهٔ حق خاموش شدند و صحبتِ دیرین فراموش کردند.
نه بینی که پیشِ خداوندِ جاه
نیایشکنان دست بر بر نهند؟
اگر روزگارش در آرد ز پای
همه عالمش پای بر سر نهند
فیالجمله به انواعِ عقوبت گرفتار بودم تا در این هفته که مژدهٔ سلامتِ حُجّاج برسید، از بندِ گرانم خلاص کرد و مِلْکِ موروثم خاص. گفتم: آن نوبت اشارتِ من قبولت نیامد که گفتم: عملِ پادشاهان چون سفرِ دریاست خطرناک و سودمند، یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری.
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار
یا موج روزی افکندش مرده بر کنار
مصلحت ندیدم از این بیش ریشِ درونش به ملامت خراشیدن و نمک پاشیدن. بدین کلمه اختصار کردیم:
ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم؟
دگر ره چون نداری طاقتِ نیش
مکن انگشت در سوراخ گژدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به مشکلات و سختیهای زندگی خود و یکی از دوستانش اشاره میکند. دوستش از فقر و ناراحتیهای خود شکایت میکند و تمایل دارد به سرزمینی دیگر برود تا از چشم دیگران پنهان بماند. نویسنده به او توصیه میکند که در راه امید به زندگی، نباید به خطرات توجه نکند و به این نکته اشاره میکند که در زندگی همیشه امید و بیم وجود دارد. وی همچنین به داستان روباهی اشاره میکند که به خاطر حسادت دیگران دچار مشکل شده است و توصیه میکند که انسان باید از حوادث زمانه نگران نباشد و به قناعت و شکرگزاری بپردازد. در انتها، بیان میکند که نباید اجازه داد که حسادت و غرضورزی دیگران بر زندگیمان تأثیر بگذارد و اینکه دوستی واقعی در زمان مشکلات نمایان میشود.
هوش مصنوعی: یکی از دوستانم نزد من آمد و از شرایط سخت زندگیاش شکایت کرد. او گفت که درآمد کمی دارد اما خانوادهاش زیاد است و نمیتواند از عهده هزینهها برآید. بارها به این فکر افتاد که به جایی دیگر برود تا کسی از وضعیت خوب یا بد او خبر نداشته باشد.
بسا کسا که گرسنه سر به بالین نهاد و کسی ندانست که وی کیست، چه بسیار جانها که به لب رسید و کس در سوک آنها دانهٔ اشکی نیفشاند.
هوش مصنوعی: دوباره به فکر نیش و کنایه دشمنانم میافتم که در غیاب من به تمسخر میخندند و تلاشهایم برای خانوادهام را بیرحمانه منتقدانه میدانند و میگویند:
هوش مصنوعی: هرگز کسی که بیاحساس و بیانگیزه است، نخواهد توانست چهره خوشبختی را ببیند.
هوش مصنوعی: کسی که زندگی آسان را انتخاب میکند، باید خانوادهاش را به سختیهای زندگی بسپارد.
در علم محاسبه، آنچه میدانم این است که اگر بهخاطر مقام شما، به منصبی برسم که باعث خاطرجمعی من شود، بقیه عمر را سپاسگزار خواهم بود و نمیدانم چطور تشکر کنم. گفتم: ای برادر، شغل پادشاه، دو جنبه دارد: امید به نان و ترس از جان. و خلاف نظر خردمندان است که آدمی، خطر جان را برای بهدست آوردن نان بر خود بپذیرد.
هیچکس مزاحم آدم فقیر و بیچیز نمیشود که بیا مالیات زمین و باغت را بده.
یا با نگرانی و غم راضی باش یا یا جگربند پیش زاغ بنه.
او گفت: چیزی که گفتی ربطی به وضعیت من ندارد و به سؤال من پاسخ ندادی. آیا نشنیدهای که کسیکه خیانت میکند، باید از از عواقب عملش بترسد؟
راستگویی انسان را به رضایت خداوند میرساند و من هیچکس را ندیدهام که از راستی زیان دیدهباشد.
حکما میگویند: چهار گروه از چهار نفر میترسند؛ راهزن از سلطان، دزد از پاسبان، فاسق از غیبتکننده و روسپی از شحنه. اما کسی که در کارهایش بیعیب و پاک است، از کسی که حساب او را رسیدگی میکند، هیچ ترسی ندارد.
اگر خواهی که هنگام تظلّم و دادخواهی از تو در درگاهِ شاه، دشمن فرصت نیابد و بر تو نتازد، در کار دیوانی(امور دولتی) تندروی مکن و پا از حدِّ مقرّر فراتر منه.
ای دوست عزیز، تو پاک باش و از هیچ چیز، هراس بهدل راه مده؛ زیرا لباسشورها (در کنار چشمهها و رودها) لباسهای کثیف را بر سنگ میکوبند.
گفتم: حکایت آن روباه به حال تو خیلی شبیه است که او را دیدند که ترسیده و بیخود در حال فرار است. یکی از از او پرسید: چه چیزی تو را اینگونه میترساند؟ او پاسخ داد: من شنیدهام که شتر را بهبیگاری میگیرند.
گفت: ای نادان! بین تو و شتر چه نسبتی وجود دارد و چه وجه مشترکی دارید؟ پاسخ داد: ساکت باش، زیرا اگر حسودان به نیت بد بگویند که من شتری هستم، چه کسی به فکر نجات من خواهد بود تا حال مرا بررسی کند؟ و تا دارویی از عراق برای کسی که ماری او را گزیده آورده شود، او مرده است. تو نیز از نظر فضیلت، دیانت، تقوا و امانت در وضعیت خوبی هستی، اما بدخواهان در کمیناند و زیرآب تو را میزنند. پس همان بهتر که بهدرویشی قناعت کنی و مقام و ریاست را آرزو نکنی.
در کار دریا (بازرگانی، صید و ...) سود بسیار زیاد است ولی اگر ایمنی و دوری از گزند میجویی در ساحل بجوی.
دوستم این حرفها را شنید و از من روی گرداند و با کلمات رنجآور شروع به صحبت کرد که این چه حرفهای بیمعنی است؟ سخن حکما به درستی بیان شده که گفتهاند: دوستان در زمان سختی و زندان به کار میآیند، زیرا هرکسی حتی دشمن نیز در کنار سفره تو، خود را دوست تو مینماید.
هوش مصنوعی: دوستی را به حساب نیاور که فقط در روزهای خوب و خوشی، از دوستی و برادری صحبت کند.
هوش مصنوعی: دوستی را دوست میدانم که در زمان سختی و مشکلات، دستِ دوستش را بگیرد و در کنار او باشد.
دیدم که از من ناراحت میشود و پندهای مرا طور دیگری برداشت میکند پس به نزد صاحبدیوان (شغل مهم دولتی) رفتم و شرح حال دوستم را بهاو گفتم تا آنکه شغل مختصر و سادهای به او دادند. مدتی گذشت؛ درستکاری و کاردانی او را دیدند و پسندیدند و شغل بالاتری به او دادند و بالاخره جزو نزدیکان حاکم شد. از وضعیت عالی او خوشحال شدم و گفتم:
از سختی و کارهای بسته ناامید مشو زیرا آب زندگی در درون تاریکیاست.
هان تا بلا زده فریاد و زاری نکند که خدای را با بنده لطفهای نهانی است.
از گردش روزگار غمگین مباش و روی در هم مکش که صبر و شکیبایی اگرچه تلخ و ناگوار است ولی از پیِ آن میوهٔ شیرین کامیابی بدست میآید.
در آن ایام، با جمعی از دوستان به سفر رفتم. وقتی که از زیارت مکه برگشتم، دو منزل به استقبال من آمد و او را دیدم پریشان و غمگین و با لباسهای فقیرانه. گفتم: این چه حالت است؟ گفت: همانطور که تو گفتی جمعی حسودی کردند و بهمن تهمت خیانت زدند و پادشاه برای کشف حقیقت، بررسی نکرد و دوستان نیز چیزی از حقیقت بهاو نگفتند و رفاقت را فراموش کردند.
آیا ندیدهای که مردم در برابر صاحب جاه و بزرگی آفرینگویان و دعاکنان دست ادب بر سینه مینهند؟
اگر با دگرگون شدن روزگار، از پای بیفتد، سرش لگدکوب همهٔ مردمان میشود.
تا در این هفته....: شاه به مژدهٔ تندرست باز آمدنِ حاجیان، از بند و زنجیر آزادم کرد و مِلکِ میراثی مرا مصادره فرمود و به خود اختصاص داد. گفتم: کار پادشاهان مثل سفر دریاست هم خطر دارد هم سود؛ یا گنج میبری یا در طلسمش میمیری.
یا تاجر آسوده و خوش با هر دو دست بغل و دامنش را پر از زر کند، یا گرفتار طوفان شود و موج کالبد بیجان وی را بر ساحل اندازد.
مناسب ندیدم که بیش از این او را سرزنش کنم بهاین حرف کوتاه بسنده کردم:
نمیدانستی که اگر پند و نصیحت دیگران را نشنوی، در بند و زنجیر میافتی؟
از این پس اگر طاقت تحمل درد را نداری، انگشت در سوراخ عقرب مکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# گرسنه با توجه به وزن شعر میبایست به سکون «ر» خوانده شود که در این مورد اشتباه خوانده میشود.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.