گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

خواهم اندر پایش افتادن چو گوی

ور به چوگانم زند هیچش مگوی

بر سر عشاق طوفان گو ببار

در ره مشتاق پیکان گو بروی

گر به داغت می‌کُند‌، فرمان ببر

ور به دردت می‌کشد‌، درمان مجوی

ناودان چشم رنجوران عشق

گر فرو ریزند‌، خون آید به جوی

شاد باش ای مجلس روحانیان

تا که خورد این می که من مستم به بوی

هر که سودا‌نامهٔ سعدی نبشت

دفتر پرهیزگاری گو بشوی

هر که نشنیده‌ست وقتی بوی عشق

گو به شیراز آی و خاک من ببوی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل ۶۲۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۶۲۷ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
عطار

ای لب گلگونت جام خسروی

پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی

پهلوی خورشید مشک‌آلود کرد

خط تو یعنی که هستم پهلوی

مردم چشمت بدان خردی که هست

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۵۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
حکیم نزاری

ورنه بودی در مشام از عشق بوی

مشک کی بشناختی از خاک کوی

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه