روی بپوش ای قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی
بلعجبیهای خیالت ببست
چشم خردمندی و فرزانگی
با تو بباشم به کدام آبروی
یا بگریزم به چه مردانگی
با تو برآمیختنم آرزوست
وز همه کس وحشت و بیگانگی
پرده برانداز شبی شمع وار
تا همه سوزیم به پروانگی
یا ببرد خانه سعدی خیال
یا ببرد دوست به همخانگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای سپهر افکنده ز مردانگی
غول تو بیغولهٔ بیگانگی
مشعلهٔ عشق چو شد خانگی
سوخته شد عقل به پروانگی
روح امین با همه فرزانگی
زد علم دعوی پروانگی
حاصل من چیست ز فرزانگی
رنج، خوشا عالم دیوانگی
آنکه سرزلف تو زنجیر ساخت
داد به ما منصب دیوانگی
بو که نمائیم به خویش آشنا
[...]
داشت خمارم سر دیوانگی
ساقیم آورد می خانگی
گوننهد پای در این سلسله
هر که ندارد سر دیوانگی
شمع جمالت چو تجلی کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.