گنجور

 
ابوالفرج رونی

در عشق چو نار کَفته شد رخسارم

از بس که برو سرشک خونین بارم

هرگه که سرشک دیده زو بردارم

چون پرده ز ناردانه بیرون آرم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode