گنجور

 
ابوالفرج رونی

شاه را روی بخت گلگون باد

جشن آبان بر او همایون باد

هر نفس حرص غزوش افزون است

هر زمان حزم و عزمش افزون باد

اختیارش چو نام او، مسعود

افتتاحش به فتح مقرون باد

روز اسلام نور موکب اوست

بر شب کفر از او شبیخون باد

شعله آتش جهادش را

خانه رای هند کانون باد

وارث او که جفت ضحاک است

بسته فر این فریدون باد

گر فلک جز برای او گردد

الف استوای او نون باد

ور جهان جز به کام او باشد

نوش در کامش آب افیون باد

گنج کان خازنش نه پیراید

خاک خورده چو گنج قارون باد

زر که نامش بر او رقم نکنند

از قبول عیار بیرون باد

اژدهای زمانه را امرش

دم عیسی و خط افسون باد

قلب ادبار و قالب خصمش

حبس ذوالنون و نقش ذوالنون باد

فتنه در خواب امن ازو رفته است

همچنین سال و ماه مفتون باد

آز در حق جور او دون است

این به غایت وجیه و آن دون باد

تا بروید همی ز خاک آلتون

روی خصمش به رنگ آلتون باد

گاو دوشای عمر بدخواهش

بره خوان شیر گردون باد

جشن و ایام عید و عزم سفر

هر سه بر شهریار میمون باد