هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دنیای پرچالش انسانها اشاره دارد که در میان دو نیروی قوی، یعنی دریا و آتش، قرار دارند. دریا نماد خطر و آتش نماد عواطف شدید است. بیان شده که این تداخل و تضاد میتواند روح و دل انسانها را تحت فشار قرار دهد و آنها را آزمایش کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که نباید در برابر مشکلات و چالشها از خود تسلیم نشان داد و باید با خرد و آگاهی مواجه شد.
هوش مصنوعی: دریا به چشمهای افراد شبیه است و آتش هم احساسات و شور و هیجان را در دل بیشتر میکند. حالا در چنین شرایطی که فرد در میان دریا و آتش قرار دارد، چگونه میتواند دوام بیاورد و کنار بیاید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دنیای پرچالش انسانها اشاره دارد که در میان دو نیروی قوی، یعنی دریا و آتش، قرار دارند. دریا نماد خطر و آتش نماد عواطف شدید است. بیان شده که این تداخل و تضاد میتواند روح و دل انسانها را تحت فشار قرار دهد و آنها را آزمایش کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که نباید در برابر مشکلات و چالشها از خود تسلیم نشان داد و باید با خرد و آگاهی مواجه شد.
هوش مصنوعی: دریا به چشمهای افراد شبیه است و آتش هم احساسات و شور و هیجان را در دل بیشتر میکند. حالا در چنین شرایطی که فرد در میان دریا و آتش قرار دارد، چگونه میتواند دوام بیاورد و کنار بیاید؟
هوش مصنوعی: نیش نهنگ میتواند دردناک باشد، اما من دل خود را نمیدهم، چون از پیوندی که با آن پیدا میکنم، خوشنود نخواهم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید
گرمی شیر غران تیزی تیغ بران
نری جمله نران با عشق کند آید
در راه رهزنانند وین همرهان زنانند
[...]
آن بر شکسته از ما باشد که باز آید
این جا دری گشاید آن جا رهی نماید
ما منتظر نشسته برخاسته قیامت
روزی که بار باشد بر ما که در گشاید
هی هی چه گفته آخر با دوست در حضورم
[...]
مستان چشم اویم از ما خمار ناید
غیر دلی پر از خون جام دگر نشاید
گر غمزه چو نشتر بر دیگران زند یار
چشمم ز غیرت آن خونها ز دل گشاید
اشکم بدید بر در، گفتا چه آب تیره ست؟
[...]
گفتی: ز عشق بازی کاری نمیگشاید
تدبیر ما چه باشد؟ کار آن چنان که باید
از بند اگر کسی را کاری گشاد روزی
باری ز بند خوبان ما را نمیگشاید
او شاه و ما غلامان، بر وی که عیب گیرد؟
[...]
از توبه ریایی، کاری نمیگشاید
وز ملک و پادشاهی، چیزی نمیفزاید
در ملک فقر دارد، درویش پادشاهی
قانع به هر چه باشد، راضی به هر چه آید
دلق کبود خواهم، کردن به باد گلگون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.