گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

بهشت است آن ندانم یا بهار است

غلط کردم غلط، دیدار یار است

هلاک آن تنم کز نازنینی

زمین و آسمانش زیر بار است

مرا گوئی چرا شوریده شکلی

شراب است و بهار است و نگار است

مرا ویران دلی و جلوهٔ او

هزار اندر هزار اندر هزار است

بناکامی خوشم یا رب که آنچه

بکام من نگردد، روزگار است

رضی گویی میان کشتگان کیست

شهیدان تو را شمع مزار است

 
 
 
ادیب صابر

خوشا وقتا که وقت نوبهار است

مساعد روز و میمون روزگار است

زمین چون لعبت شمشاد زلف است

جهان چون کودک عنبر عذار است

کجا پایت برآید گلستان است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
خاقانی

مشو خاقانیا مغرور دولت

که دولت سایهٔ ناپایدار است

به دولت هر که شد غره چنان دان

که میدانش آتش و او نی‌سوار است

چو صبح است اول و چون گل به آخر

[...]

عطار

ره عشاق راهی بی‌کنار است

ازین ره دور اگر جانت به کار است

وگر سیری ز جان در باز جان را

که یک جان را عوض آنجا هزار است

تو هر وقتی که جانی برفشانی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۸۹ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه