نگاهی دیدم از چشم سیاهی
که کوه صبر پیشش بود کاهی
اگر برقع براندازی ز رخسار
کرشمه گیرد از مه تا به ماهی
بهارم را تماشا کن نگارا
سرشگم ارغوان و چهره کاهی
اگر یک ذره زو تابد بر آفاق
کند هر ذره را خورشید و ماهی
همی خواهم که آن نامهربان را
بلا گردان شوم خواهی نخواهی
به سر تا چند گردانی رضی را
الهی من سرت گردم الهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
و لیکن عالم کون و تباهی
دگر گون یافت فرمان الهی
اتی النیروز یا ظل الاله
و من بجلاله الدنیا تباهی
و من خضعت له الافلاک طرا
خضوعا فی الاوامر والنواهی
زهی بر تو جهانداری و شاهی
[...]
ریاحینبخشِ باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
بشوهر گفت بر گو خود چه خواهی
جوابش داد آن مرد الهی
کمر می بندی ای یار سپاهی
مگر کاندر بسیج برگ راهی
مرو راه جفا و دوری ارچه
به روی رفتن بود رای سپاهی
کنی دعوی که ما هم زین سفرهاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.