گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

نگاهی دیدم از چشم سیاهی

که کوه صبر پیشش بود کاهی

اگر برقع براندازی ز رخسار

کرشمه گیرد از مه تا به ماهی

بهارم را تماشا کن نگارا

سرشگم ارغوان و چهره کاهی

اگر یک ذره زو تابد بر آفاق

کند هر ذره را خورشید و ماهی

همی خواهم که آن نامهربان را

بلا گردان شوم خواهی نخواهی

به سر تا چند گردانی رضی را

الهی من سرت گردم الهی