دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم
جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب
شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان
پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
تا شود بیظرفی این ناحریفان آشکار
جرعهای زان بادهٔ مردآزما میخواستیم
معتکف بوده است در جان آنکه جان جویاش بود
همنشین بودست با ما آنکه ما میخواستیم
غیرت اغیار در گوش رضی شد پایبند
ورنه ما آمادگی را از خدا میخواستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اشتیاق و longing خود برای عشق و حقایق عمیق زندگی اشاره میکند. او بیان میکند که به دنبال چیزی بود که از خدا میخواسته و در نهایت آن را یافته است. شاعر احساساتی چون غم، اضطراب و شادی را بیان کرده و نشان میدهد که آنچه به دنبالش بوده، در واقع در درون خود و نزد خود او بوده است. او همچنین به اهمیت عشق و یاری و همنشینی با کسانی که به آنها نیاز دارد اشاره میکند و در نهایت به بیان نیازمندیهای خود از خدا و خواستههایش از زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: ما با شوقی دست در دست، به دنبال آشنایی با جذبهها و احساسات بودیم و در حالی که در غم عشق غرق شده بودیم، آرزو داشتیم که روحمان را همانند جامهای زیبا در این حالت از بین ببریم.
هوش مصنوعی: چشمان ما پر از اشک، سینهمان به درد میسوزد، دلمان به تپش افتاده و جانمان در اضطراب است؛ اما با تمام این حال، از خداوند آنچه میخواستیم را پیدا کردهایم.
هوش مصنوعی: آنچه ما به دنبالش بودیم، خود به وضوح پیدا بود. در واقع، آنچه از خدا میخواستیم، همینجا در پیش ما بود.
هوش مصنوعی: ما آرزو داشتیم تا با نوشیدن جرعهای از آن نوشیدنی شجاعتآور، حقیقت بیظرفیت این حریفان را نمایان کنیم.
هوش مصنوعی: آنکه به دنبال روح و جان خود بود، در درون خود مانند معتكف نشسته است. و کسی که ما آرزو داشتیم با ما باشد، همانند همنشین ما شده است.
هوش مصنوعی: دیگران از غیرت و غیرتورزی خود در مقابل ما حرف میزنند و خود را پایبند نشان میدهند، اما ما در واقع از خداوند درخواست آمادگی و توانایی کردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی مسیحا داشت در بار آنچه ما میخواستیم
عافیت بودش متاع و ما بلا میخواستیم
اشک ریزان تا در دارالشفا رفتیم دوش
نی دوای درد درد بیدوا میخواستیم
برد موسی بهر آمین گفتنم همره به طور
[...]
دیده را در عشق ازین به، مبتلا میخواستیم
گریه میکردیم و طوفان از خدا میخواستیم
وصل میجستیم و مطلب حسرت دیدار بود
عشق میگفتیم و درد بیدوا میخواستیم
شکر نعمت کس نمیداند چو ما، کز تیغ تو
[...]
بر سر کوی تو روزی چند جا میخواستیم
از فلک یک حاجت خود را روا میخواستیم
باد بیرون میبرد از گلستان گل را مگر
شد نصیب گلستان آن گل که ما میخواستیم
دیر میآرد به مشتاقان نسیم پیرهن
[...]
عمرها ما از خدا درد ترا میخواستیم
آفت جان و دل خود از خدا میخواستیم
کام دل عمری ز چشمانت طلب کردیم حیف
سادهلوحی بین ز بیماران دوا میخواستیم
آسمان پردیر میجنبد پی تدبیر کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.