گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

آنجا که وصف آن قد و بالا نوشته‌ایم

اقرار عجز خویش همانجا نوشته‌ایم

حاصل، دمی زیاد تو غافل نبوده‌ایم

یا گفته‌ایم حرف غمت یا نوشته‌ایم

از سوز اشتیاق نیارم که دم زنم

کاتش گرفته دست و قلم تا نوشته‌آیم

گر حکم سرنوشته سمعناش گفته‌ایم

ور قصد جان نموده اطعنا نوشته‌ایم

گوئی بنوش باده که عمرت شود دراز

ما خط عمر خویش به شبها نوشته‌ایم

دانیم راه راست ولی بهر مصلحت

خط الف بعادت ترسا نوشته‌ایم

شد پشت و روی نامه سیه با وجود آن

از صد هزار حرف یکی نانوشته‌ایم

ناخوانده نامه پاره کند دور افکند

نام رضی به هزره در انجا نوشته‌ایم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

ما حال خویش بی‌سر و بی‌پا نوشته‌ایم

روز فراق را شب یلدا نوشته‌ایم

قاصد به هوش باش، که بر یک جواب تلخ

عرض هزار گونه تمنا نوشته‌ایم

شیرین‌تر از حکایت ما، نیست قصه‌ای

[...]

صائب تبریزی

این سطرهای آه که هرجا نوشته‌ایم

از روی آن دو زلف چلیپا نوشته‌ایم

بر زخم جوی شیر نمک‌ها فشانده است

سطری که ما به صفحه خارا نوشته‌ایم

گاهی که حرف زلف و خط و خال گفته‌ایم

[...]

بیدل دهلوی

بر سینه داغ‌های تمنا نوشته‌ایم

یک لاله‌زار نسخهٔ سودا نوشته‌ایم

هرجا درین بساط خس ما به پرده‌ای‌ست

مضمون رنگ عجز خود آنجا نوشته‌ایم

منشور باج اگر به سر گل نهاده‌اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
غالب دهلوی

تا فصلی از حقیقت اشیا نوشته‌ایم

آفاق را مرادف عنقا نوشته‌ایم

ایمان به غیب تفرقه‌ها رفت از ضمیر

ز اسما گذشته‌ایم و مسما نوشته‌ایم

عنوان رازنامه اندوه ساده بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه