گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

زهی طراوت حسن و کمال نور و صفا

که از جمال تو بیناست چشم نابینا

کدام خوب علم گشت در جهان به وفا

تو از مقولهٔ خوبان عالمی حاشا

بهار عشق دل از دیده مبتلا گردید

هر آن وفا که توبینی بلاست بر سر ما

زدوده‌اند حریفان ز دل غم کم و بیش

بریده‌اند زبان غازیان ز چون و چرا

اگر تو مرد رهی در طریق عشق رضی

رَهی ز میکده نزدیک‌تر مدان به خدا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode