ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت
انتقام خون آذربایجان باید گرفت
خصم اگر بر آسمان یابد گذر مریخوار
ره چو مهر تیغزن، بر آسمان باید گرفت
روبهان از بیم جان رفتند در سوراخها
هان پی کیفر، گلوی روبهان باید گرفت
خانمان خلق را گر سفلهای بر باد داد
کینه از آن سفله بیخانمان باید گرفت
گاه بر خوان طرب، شکر نعم باید نمود
گاه از خون عدو رطل گران باید گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هرچه جز معشوق و می از آن کران باید گرفت
با غم جانان سبک رطل گران باید گرفت
تو جوانی، ای نگار و بادهٔ پیرم دهی
بادهٔ پیر از کف یار جوان باید گرفت
گر بود در بوستان یک لذت باده هزار
[...]
گر وصال یار خواهی ترک جان باید گرفت
عشق اگر داری طریق عاشقان باید گرفت
در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
ذوق ما می بایدت راه مغان باید گرفت
ترک سرمستست عشقش غارت جان می کند
[...]
حیف خود با آه گرم از آسمان باید گرفت
آتشی تا هست زور این کمان باید گرفت
از سخن بسیار گفتن، می شود کوته حیات
توسن عمر سبکرو را عنان باید گرفت
آبهای تیره روشن می شود ز استادگی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.