گنجور

 
رفیق اصفهانی

زاهد به جرم مستی عشقم، شتاب چیست

عاشق چو مست گشت گناه و ثواب چیست

چون عاشقان برون ز حسابند، پس مرا

اندیشه ی حساب به روز حساب چیست

هر کس که محو روی تو باشد به روز و شب

کی آگه است ماه چه و آفتاب چیست

ساقی مده شراب که از چشم مست تو

مستم من آنچنان که ندانم شراب چیست

یک بوسه بیش نیست سؤال من از درت

با من به تلخی از لب شیرین جواب چیست

بردار پرده از رخ خود ماه من کسی

چون تاب دیدن تو ندارد نقاب چیست

ساغر به عزم توبه منه بر زمین، رفیق

در فصل گل ز باده ی ناب اجتناب چیست