گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

رخت ای ماهرخ، ماهست، ماه دلفریب اما

قدت ای سرو قد، سرو است، سرو جامه زیب اما

به درد دوری و داغ جدائی چند گه خواهم

شکیب و صبر گیرم پیش، کو صبر و شکیب اما

طبیبان چاره ی هر درد می دانند، می دانم

من بیچاره را دردیست در دل، از طبیب اما

بود تا چند وصل او برای غیر و من یارب

وصال خویش و هجر غیر خواهم عنقریب اما

همیشه حسرت وصلم به دل بود و نبود آخر

بجز حسرت، نصیب این دل حسرت نصیب اما

تو بی من گر خوشی ای رشک سرو و گل خوشت باشد

بود خوش سرو و گل با قمری و با عندلیب اما

رفیق از جور یارم نیست افغان نالم و گریم

شب و روز از جفای غیر و بیداد رقیب اما