عادت به این مکن که کنی جور و کین همه
نیکوست جور و کین ز نکویان نه این همه
از دلبران کدام بنالند عاشقان
هستند این گروه جفاجو چنین همه
نقص تو نیست جور و جفا زانکه بوده اند
خوبان همه چنان و نکویان چنین همه
صد درد بر دلست مرا غیر درد عشق
ای کاش بود درد دل من چنین همه
با روی این چنین گذری گر به چین شوند
حیران روی خوب تو خوبان چین همه
زان لعل لب که خاتم خوبیست باشدت
هر ملک دل که هست به زیر نگین همه
ماهی نه چون رخ تو بود بر همه فلک
سروی نه چون قد تو بود بر زمین همه
گاهی به من ز روی ترحم نگاه کن
بر رغم من به سوی رقیبان مبین همه
هر جا رفیق خواند به وصف تو شعر خویش
کردند اهل طبع بر آن آفرین همه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند بهر کشتن ما جور و کین همه؟
ما کشته میشویم، چه حاجت باین همه؟
رحمی، که از جفای تو رفتند عاشقان
دل خسته و شکسته و اندوهگین همه
تو قبله مرادی و خوبان ز انفعال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.