تا لاله و گل هست میان گل و لاله
با لاله رخی کن می گلگون به پیاله
یارب چه گلی ای گل رعنا که در این باغ
نه بوی تو دارد گل و نه رنگ تو لاله
یک روز به من نگذرد از عمر که بی تو
صبحم به فغان نگذرد و شام به ناله
از تاب عرق روی تو این لطف که دارد
دارد نه گل از شبنم و نه لاله ز ژاله
جز زلف و خطت کز گل رخسار دمیده ست
از گل ندمد سنبل و از لاله کلاله
چون سگ بدوَم آن سرِ کویت ، ز حوالی،
کاین منزلم از روز ازل گشته حواله
هر کس نگرد ماه رخ و هاله ی خطت
من بعد نگوید چو رفیق ازمه و هاله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از گل رخسار تو خون در دل لاله
بر لاله ز مشک سیه افکنده کلاله
باز آی که چشم و رخت ای ماه غزل گوی
این عین غزال آمد و آن رشک غزاله
از خاک درت بر نتوان گشت که کردند
[...]
هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله
گل عارض ساقیست دراو لاله پیاله
افسرده چو ژاله ست نگهدار خدایا
از ساحت این تازه چمن آفت ژاله
باشد سخن عشق یکی لیک گرفته
[...]
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله
در طرف چمن ساقی دوران می عشرت
در ساغر گل کرده و پیمانهٔ لاله
بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران
[...]
کرد آنچه در اطراف جهان بود حواله
دیگر نه به من عمه بجا ماند و نه خاله
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.