گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

هر جا به خاک پا نهم از گریه تر کنم

زان چشم تر چه خاک ندانم به سر کنم

جان خواستی ز من اگرت دل به این خوشست

سهل است گر تو سود کنی من ضرر کنم

گیرم ترا به ناله گرفتم [به؟] سوی خویش

کی می گذارد اشک که رویت نظر کنم

روز وصال کوته و شرح فراق را

روز جزا کمست اگر مختصر کنم

از بس فغان و ناله کشم شب، ز خانه روز

از شرم خلق سر نتوانم بدر کنم

شیرین کنم زشهد سخن کام روزگار

روزی اگر دهان ز لبت پرشکر کنم

گشت از وفا به رهگذر او رفیق خاک

وان بی وفا نگفت به خاکش گذر کنم