گنجور

 
رفیق اصفهانی

تا ماه رسیده آهم امشب

آه ار نرسد به ماهم امشب

بی ماه رخش نخفته چشمم

ای ماه توئی گواهم امشب

دیشب ز تو دیده ام نگاهی

در حسرت آن نگاهم امشب

بی جرم تو رانده دوشم از بزم

بزم آمده عذر خواهم امشب

در بزم تو بوده هر شبم جا

اینجا ز چه نیست راهم امشب

گر با تو به نقل و می کنم روز

طاعت باشد گناهم امشب

مرغ سحری رفیق نالید

از نالهٔ صبحگاهم امشب