بی وفائی که علاج دل پرخونم کرد
ریخت از تیغ جفا خونم و ممنونم کرد
تا تو در حسن و وفا لیلی ثانی گشتی
در وفای تو جهان ثانی مجنونم کرد
من که افسانه ام امروز به شیرین سخنی
لب شیرین تو از یک سخن افسونم کرد
نه همین کرد جدا بخت بد از یار مرا
کرد هر کار به من طالع وارونم کرد
مدعی از سر کوی تو نرفت این سهل است
رفته رفته ز سر کوی تو بیرونم کرد
در همه شهر ز خوبان به یکی بودم شاد
کرد او نیز ز من دوری و محزونم کرد
هر گه آن سرو روان شعر مرا خواند رفیق
آفرین بر سخن دلکش موزونم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.