بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است
بتن، این پیرهن دلکش من
چو گه شام بیائی، کفن است
حرف امروز چه گوئی، فرداست
که تو را بر گل دیگر وطن است
همه جا بوی خوش و روی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمن است
عشق آنست که در دل گنجد
سخن است آنکه همی بر دهن است
بهر معشوقه بمیرد عاشق
کار باید، سخن است این، سخن است
میشناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو، بسیار درین نارون است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بلبل عاشق به گل میگوید که زیبایی و جمال او باعث روشنی چمن است. بلبل از زیبایی خود سخن میگوید و احساساتی را بیان میکند که وقتی پژمرده شود، کمتر کسی به یاد او خواهد بود. او به این نکته اشاره میکند که زندگی و زیبایی گذراست و باید قدر لحظات را دانست. بلبل همچنین به عشق واقعی اشاره میکند که در دل انسان جا میگیرد و گفتههای عاشقانه باید نشاندهندهٔ عمق احساسات باشد. در نهایت، شاعر در مورد تفاوت حقیقت و مجاز صحبت میکند و از عشق و زیباییهای آن یاد میکند.
هوش مصنوعی: بلبل مشتاق و عاشق به گل گفت که زیبایی تو همانند نوری است که باغ را روشن میکند.
هوش مصنوعی: امروز که چهرهام زیبا و دلنشین است، همه جا مرا به عنوان نشانهای از زیبایی میشناسند.
هوش مصنوعی: وقتی فردا فرا رسید و من از شوق و نشاط افتادم، آیا کسی هست که به من اهمیت بدهد و در کنارم بماند؟
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در غروب یا هنگام شب، پوشش زیبای من که نمادی از دلتنگی و عشق است، به نوعی مانند کفنی برای من عمل میکند، یعنی در آن لحظه احساس تنهایی و غم را به شدت تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: امروز چه چیزی برای گفتن داری، فردا تو را به سرزمین دیگری خواهد برد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، هوای خوش و چهرههای زیبا وجود دارد. در هر جا درخت سرو، گل و یاسمن به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی احساسی است که در دل انسان جا میگیرد، اما سخن و اظهار آن فقط در کلام و زبان قابل بیان است.
هوش مصنوعی: عاشق باید به خاطر معشوقش جانش را فدای او کند، این فقط گفتهای است که میتوان به راحتی مطرح کرد.
هوش مصنوعی: ما حقیقت را از ظاهر و مجاز تشخیص میدهیم، زیرا در دنیای ما معانی زیادی وجود دارد که به عمق آنها پرداختهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل شد از دست و نه جای سخن است
وز توام جای تظلم زدن است
دل تو را خواه قولا واحدا
تا تو خواهیش دو قولی سخن است
آنچه در آینه بینم نه منم
[...]
صاحب جلد کت از راه ببرد
وین هم از جلدی آن قحبه زن است
ورنه این سیم سر زرین گوش
چه سزاوار چو تو سیم تن است
یک شبی حجره من روشن کن
[...]
گر چه آن گوهر بحر کهن است
این نو آیین در درج سخن است
موسم جوش گل و نسترن است
لاله تریاکی سیر چمن است
شوخ چشم است ز بس نرگس باغ
غنچه در پردهٔ صد پیرهن است
سوسن از قشقهٔ زرین در باغ
[...]
گاه کاخ است نه وقت چمن است
نوبت خرمی انجمن است
از رخ وقامت و تن شاهد بزم
نایب سوری و سرو وسمن است
لب شیرین خلف نیشکر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.