خیز و کار رفتنت را ساز ده
همرهان خویش را آواز ده
مرغ گل را در زمین پوشیدهدار
مرغ دل را در فلک پرواز ده
گر گمان داری ز معنیدان بپرس
ور کمان داری به تیر انداز ده
چون شوی واقف ز راز آن طرف
مژدهای در گوش اهل راز ده
ور بخواهی نیز کردن یاد ما
هم به یاد آن بت طناز ده
کس نپردازد سخن چون اوحدی
گوش با قول سخن پرداز ده
عشق را آغاز و انجامی نبود
ساقیا، این جامم از آغاز ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مستمند خویش را آواز ده
بیدل تست او، دل او بازده
ای اجل وی ترک غارتساز ده
هر چه بردی زین شکوران باز ده
رطل ما بستان لبالب بازده
پس سقیهم ربهم آواز ده
در تمنای تو دل سودازده
شور عشقت آتش اندر ما زده
عقل ها بودند از آغاز ده
ساختی ده را تو اکنون یازده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.