اگر به مجلس قاضی نمودهاند که: مستم
مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم
مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن
که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم
اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم
گمان مبر که ز دام تو شوخ دیده برستم
گمان مبر که بدوزم نظر ز روی تو هرگز
که من چو صنع ببینم خدای را بپرستم
شکایت تو به دیوار میکنم به ضرورت
چو اعتماد ندارم که: قاصدی بفرستم
دلم تعلق اگر با دهان تنگ تو دارد
روا بود که بگویم که: دل به هیچ ببستم
دل ببردی و جانم در اوفتاد به آتش
کناره کردی و من در میان خاک نشستم
هزار بار دلم را شکستهای به جفاها
که هیچ بار نگفتی: دل که بود؟ که خستم
چو محتسب پی رندان رود ز بهر ملامت
مکن حمایت من پیش او، که صوفی و مستم
ستمگرا، چه بر آید ز دست من که نبردی؟
قرار و صبر و دل و دین و هر چه بود به دستم
به اوحدی دل من پای بند بود همیشه
ترا بدیدم و از بند او تمام برستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که از دلشکستگی و جدایی از معشوق میکشد سخن میگوید. او به طور ضمنی به این نکته اشاره میکند که به رغم ملامتها و قضاوتهای دیگران (همچون محتسب)، دلش همچنان به یاد معشوق میتپد و نتوانسته از عشق او فاصله بگیرد. شاعر به نوعی میگوید که حتی اگر به ظاهر دوری جسته است، عشق واقعیاش همچنان در دلش باقی مانده و هیچ چیز نمیتواند او را از عشق به خدا و معشوق دور کند. او در نهایت بیان میکند که در مواجهه با درد و غم ناشی از جدایی، تنها همین عشق است که او را زنده نگه میدارد.
هوش مصنوعی: اگر به حضور قاضی بگویند که مست هستم، چه فرقی میکند؟ چون من همیشه رند و خودسر بودهام و همچنان هستم.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که مرا سرزنش میکنید؟ به یاد شراب زلالی که مینوشیدم، اکنون که عهد و پیمان خود را شکستهام، به هیچ نصیحتی گوش نخواهم داد.
هوش مصنوعی: هرچند که از مردم دوری گزیدم و روی خود را پنهان کردم، فکر نکن که از چنگال تو فرار کردهام و از زیر نظر تو خارج شدهام.
هوش مصنوعی: مبادا گمان کنی که من هرگز نظرم را از روی تو برمیدارم؛ زیرا هرگاه زیباییها و آفرینش را ببینم، سر به سجده در برابر خالق زیباییها میگذارم.
هوش مصنوعی: من از درد و دل خود به دیوار میگویم، چون به هیچکس اعتماد ندارم که پیامی به کسی برساند.
هوش مصنوعی: اگر دل من به دلت وابسته است و این وابستگی را احساس میکنم، درست است که بگویم هیچ چیز دیگری برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: تو قلب من را تسخیر کردی و جانم را به آتش کشیدی، در حالی که خودت به کنار رفتی و من در میان غم و اندوه نشستهام.
هوش مصنوعی: دلم را هزار بار به خاطر رفتارهای نادرستت شکستهای، اما هرگز نگفتهای که دل چیست و من چقدر疲وگینم.
هوش مصنوعی: وقتی که نگهبان میخواهد به رندان سخت بگیرد و آنها را سرزنش کند، تو از من حمایت نکن پیش او، چون من صوفی و در حال مستی هستم.
هوش مصنوعی: ستمگر، چه کاری از دست من برمیآید وقتی که تو نبردی؟ همه آرامش و صبر و ایمان و هر چیزی که داشتم به دست تو بود.
هوش مصنوعی: دل من همیشه به اوحدی وابسته بود. وقتی تو را دیدم، از این وابستگی رها شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
[...]
قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم
ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم
گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه
نرسته ام ز زبانها بهر طریق که هستم
بمجلسی که رسیدم سپند بودم و آتش
[...]
به سعی ضعف گرفتم ز دام خویش نجستم
بس است این که طلسم غرور رنگ شکستم
ز بس که سرخوشم از جام بینیازی شبنم
بهار شیشه به رویم شکست و رنگ ببستم
سراغ گوشهٔ امنی نداشت وادی امکان
[...]
امید مهر به هر کس که بود جز تو گسستم
به صد امید وفائی که دل به مهر تو بستم
برای بستن عهدی که از نخست شکستی
چه عهدها که به عهد تو سست عهد شکستم
اگر چه نیست امیدی به عهد سست تو اما
[...]
نگاه کن که نریزد دهی چو باده به دستم
فدای چشمِ تو ساقی بههوش باش که مستم
کنم مصالحه یکسر به صالحان می کوثر
به شرطِ آنکه نگیرند این پیاله ز دستم
ز سنگِ حادثه تا ساغرم درست بماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.