اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۵۳
یا رب که اگر عشق تو افزون گردد
این عاقبت کار دلم چون گردد
عشق تو چو کیمیاست یک ذرّه ازو
بر دل نه که بر کوه نهی خون گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دولت تو به گرد گردون گردد
گردون همه بر فال همایون گردد
ور با تو ستارهای دگرگون گردد
تیره شود و ز چرخ بیرون گردد
ترسان نه از آنم که دلم خون گردد
یا در طلب تو حال من چون گردد
زان می ترسم که دل به زلفت باریست
یک تار ز زلف تو دگرگون گردد
گر اول کار، آتش افزون گردد
خاکستر بین که آخرش چون گردد
اوّل تن تو چو دل شود غرّه مباش
کاخر بینی کان همه دل خون گردد
خون دل عاشقان چو جیحون گردد
عاشق چو کفی بر سر آن خون گردد
جسم تو چو آسیا و آبش عشق است
چون آب نباشد آسیا چون گردد
بی نام تو نقش سکه وارون گردد
بی یاد تو کام خطبه خوان خون گردد
زیبد که زبان خاطب الکن گردد
تا وضع زبان و دل دگرگون گردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.