گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

ترسان نه از آنم که دلم خون گردد

یا در طلب تو حال من چون گردد

زان می ترسم که دل به زلفت باریست

یک تار ز زلف تو دگرگون گردد

عطار

گر اول کار، آتش افزون گردد

خاکستر بین که آخرش چون گردد

اوّل تن تو چو دل شود غرّه مباش

کاخر بینی کان همه دل خون گردد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

یا رب که اگر عشق تو افزون گردد

این عاقبت کار دلم چون گردد

عشق تو چو کیمیاست یک ذرّه ازو

بر دل نه که بر کوه نهی خون گردد

مولانا

خون دل عاشقان چو جیحون گردد

عاشق چو کفی بر سر آن خون گردد

جسم تو چو آسیا و آبش عشق است

چون آب نباشد آسیا چون گردد

مجد همگر

بی نام تو نقش سکه وارون گردد

بی یاد تو کام خطبه خوان خون گردد

زیبد که زبان خاطب الکن گردد

تا وضع زبان و دل دگرگون گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه