گنجور

 
 
 
امیر معزی

تا دولت تو به گرد گردون گردد

گردون همه بر فال همایون‌ گردد

ور با تو ستاره‌ای دگرگون گردد

تیره شود و ز چرخ بیرون‌ گردد

عطار

گر اول کار، آتش افزون گردد

خاکستر بین که آخرش چون گردد

اوّل تن تو چو دل شود غرّه مباش

کاخر بینی کان همه دل خون گردد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

یا رب که اگر عشق تو افزون گردد

این عاقبت کار دلم چون گردد

عشق تو چو کیمیاست یک ذرّه ازو

بر دل نه که بر کوه نهی خون گردد

مولانا

خون دل عاشقان چو جیحون گردد

عاشق چو کفی بر سر آن خون گردد

جسم تو چو آسیا و آبش عشق است

چون آب نباشد آسیا چون گردد

مجد همگر

بی نام تو نقش سکه وارون گردد

بی یاد تو کام خطبه خوان خون گردد

زیبد که زبان خاطب الکن گردد

تا وضع زبان و دل دگرگون گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه