اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۴۳
شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است
پیوسته به رنگ عاشق مهجور است
مانندهٔ فرهاد به غم می سوزد
مسکین مگر از صحبت شیرین دور است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمع اگرچه به خاطر آتش نورانی و روشن است، اما همیشه رنگ و بوی عشق را کم دارد. مثل فرهاد که به خاطر محبوبش عذاب میکشد، شمع هم در غم خود میسوزد و به نظر میرسد در دوری از عشق شیرینش رنج میبرد.
هوش مصنوعی: شمع هرچند که به خاطر آتش خود نور زیادی دارد، اما همیشه به رنگ عاشقِ دور از محبوب به نظر میآید.
هوش مصنوعی: مانند فرهاد، این بیچاره به خاطر غم میسوزد، اما بخشی از درد او به خاطر دوری از شیرین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از نور بنور، منزلی بس دور است
کین نور ز ظلمتست و آن از نور است
توحید و یگانگی برون از نور است
آنکس که نداند این سخن معذور است
آن کس که به سالوس و هوس مغرور است
از حضرت عشق بی گمان مهجور است
مسکین عاشق که صبر از وی دور است
بیچاره به هر چه می کند معذور است
آواز تو ارمغان نفخ صور است
زان قوت و قوت هر دل رنجور است
آواز بلند کن کهتا پست شوند
هرجا که امیریست و یا مأمور است
شاها ز تو چشم سلطنت را نور است
در سایه چتر تو جهان معمور است
المتنه الله که عدو مقهور است
بر رغم عدوی تو ولی منصور است
ماییم که داغ دل ما ناسور است
از پای فتاده ایم و منزل دور است
احوال خود از کسی چه پنهان داریم
چون زلف، پریشانی ما مشهور است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.