اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
»
شمارهٔ ۲۷
در دیدهٔ دیده دیدهٔ دیده بپوش
تا زهر تو قند گردد و نیش تو نوش
یک بودهٔ دیده و بنهاده دو گوش
بینایی مکن دیده و گویای خموش (؟)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تأکید بر اهمیت سکوت و دقت در مشاهده دارد. شاعر میگوید که باید چشمها را بسته و به جای دیدن، به حس کردن و درک عمیق پرداخت. در اینجا، زهر (ناگوار) و قند (دلپذیر) به نوعی با هم در تضاد هستند و شاعر به ما میآموزد که گاهی صحبت نکردن و فقط شنیدن بهتر است. در نهایت، به این نکته اشاره میکند که نباید به ظواهر بسنده کرد و باید به عمق واقعیتها توجه کرد.
هوش مصنوعی: عشق و جذابیت تو باید به گونهای باشد که دیگران را مسحور کند، تا به جای درد و تلخی، شیرینی وجود تو را بچشند.
هوش مصنوعی: انسان تنها یک چشمی دارد، اما دو گوش برای شنیدن. بنابراین، بهتر است تنها به آنچه میبینیم اعتماد نکنیم و به دقت گوش فرا دهیم و در برابر نادانی سکوت کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
سرمست به کوی دوست بگذشتم دوش
برداشته چون شیفتگان جوش و خروش
آمد خرد و مرا فرو گفت به گوش
کای عاشق تهمت زده بگذر خاموش
می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش
بیهوده مدار هر دو عالم به خروش
گر هر دو جهان نباشدت در فرمان
در دوزخ مست به که در خلد به هوش
با دل گفتم که ای دل زرق فروش
کم گرد بگرد عشق با عشق مکوش
نشنید نصیحت و بمن بر زد دوش
تا لاجرمش زمانه میمالد گوش
دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش
تا روز می طرب همی کردم نوش
امشب من و صد هزار فریاد و خروش
تا کی شب دیگرم بود چون شب دوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.