گنجور

 
 
 
خیام

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
سنایی

می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش

بیهوده مدار هر دو عالم به خروش

گر هر دو جهان نباشدت در فرمان

در دوزخ مست به که در خلد به هوش

عین‌القضات همدانی

با دل گفتم که ای دل زرق فروش

کم گرد بگرد عشق با عشق مکوش

نشنید نصیحت و بمن بر زد دوش

تا لاجرمش زمانه می‬مالد گوش

انوری

دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش

تا روز می طرب همی کردم نوش

امشب من و صد هزار فریاد و خروش

تا کی شب دیگرم بود چون شب دوش

جمال‌الدین عبدالرزاق

در جامه ازرق آن بت عشوه فروش

چون ماه ز آسمان پدید آمد دوش

گر نه فلکست پس چرا همچو فلک

هم زرق فروش آمد و هم ازرق پوش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه