اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
»
شمارهٔ ۲۸
بامدعیان چو آب و آتش مامیز
چون باد زخاک تا توانی برخیز
خواهی که چو خاک آب رویت نبرند
چون باد سبک مباش و چون آتش تیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل خسته و جان فگار و مژگان خونریز
رفتم بر آن یار و مه مهرانگیز
من جای نکرده گرم گردون به ستیز
زد بانگ که هان چند نشینی برخیز
بربندم چشم خویش و نگشایم نیز
تا روز زیارت تو ای یار عزیز
ای فقر بخاست روز بازار تو خیز
در کوکبه سپاه سالار آویز
ای نصرت دین بخیر بگشای نخیز
ای کفر زریر بوحلیم است گریز
ای پیر خردمند پگهتر برخیز
و آن کودک خاکبیز را بنگر تیز
پندش ده گو که نرم نرمک میبیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز
ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز
وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز
هر قطره که میچکد ز خون دل من
در جام وفای تست کژدار و مریز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.