گنجور

 
 
 
زبان با ترانه
ابوسعید ابوالخیر

از دردِ تو نیست چشمِ خالی ز نَمی

هر جا که دلی‌ست شد گرفتارِ غَمی

بیماریِ تو، باعثِ نابودنِ ماست

ای باعثِ عمرِ ما، مَبادَت اَلَمی

مسعود سعد سلمان

ای نای هوا بریدم از نای دمی

او را دم گرم بوده تو سرد دمی

زو بود مرا خرمی از تو دژمی

او نای نشاط بود و تو نای غمی

عطار

چون هست شفیع چون تو صاحب کرمی

کس را نبود در همه آفاق غمی

گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی

کار همه عاصیان بسازی به دمی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

دنیا کَزِ تست بَهر بیشی و کمی

خواهیش به شادی گذ[ر]ان خوه به غمی

زین منزلت البته چو می باید رفت

خواهی به هزار سال خواهی به دمی

سعدی

آن را که به جایِ توست هر دَم کَرَمی

عذرش بنه، ار کند به عمری ستمی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه