گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

از درد تو نیست چشم خالی ز نمی

هر جا که دلیست شد گرفتار غمی

بیماری تو باعث نابودن ماست

ای باعث عمر مامبادت المی

عطار

چون هست شفیع چون تو صاحب کرمی

کس را نبود در همه آفاق غمی

گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی

کار همه عاصیان بسازی به دمی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

دنیا گذران است به هر بیش و کمی

خواهیش به شادی گذران خواه به غمی

زین منزلت البته همی باید رفت

خواهی به هزار سال و خواهی به دمی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مولانا

بنمای به من رخت بکن مردمی

تا لاف زنم که دیده‌ام خرمی

ای جان جهان از تو چه باشد کمی

کز دیدن تو شاد شود آدمی

سعدی

آن را که به جای توست هر دم کرمی

عذرش بنه ار کند به عمری ستمی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه