گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

به چه رو به جلوه آید، طلب نیازمندان

نه دل نیاز خرم، نه لب امید خندان

گله از تهی کمندی، نه روا بود، همین بس

که غزال ما نیفتد به کمند صید بندان

چه کند زبون شکاری، ز چنین شکارگاهی

که خم کمند بوسد، لب عنبرین کمندان

چه گمان باطل است این، که بود عزیز صیدی

که به عجز بسته گردد، به کمند ارجمندان

به کرشمه ای بنازم که ز باد دامن او

زده موج زهر آفت، به گلوی نوشخندان

چه دل است، آه از آن دل، که ز حسن و عشق، در وی

نه علامتی ز ناخن، نه جراحتی ز دندان

نه چنان بتاز عرفی، که رود عنان ز دستت

تو هم این حدیث می گوی، به سبک عنان سمندان

 
 
 
سعدی

چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان

دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد

به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان

نظری مباح کردند و هزار خون معطل

[...]

کمال خجندی

ز نشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندان

شکرست آن نه لب‌ها گهرست آن نه دندان

به دهان تنگ فرما که ز حقه مرهمی ده

چو به خنده تازه کردی سر ریش دردمندان

به غبار گرد روی تو خطی نوشته دیدم

[...]

اهلی شیرازی

تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط خندان

رخ خود چو غنچه درهم چه کشی ز دردمندان

ز لب تو بیعنایت، بکجا برم شکایت

که صدم جفاست از وی ز تو صدهزار چندان

چکنم که در نگیرد بتو شمع برق آهی

[...]

نظیری نیشابوری

نه مراست حسن خصلی به عیار سربلندان

نه خوش آمدی موافق به مذاق خودپسندان

به خیال نقش و رنگم ز دو دیده خواب برده

خم ابروی نگارین چو شب نگاربندان

به تک و دو اندرین ره نرسم به گرد مردی

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بخرند ناز معشوق به جان نیازمندان

به مژه چو شمع گریان و به لب چو صبح خندان

نظری که وقف باشد بنگاه جادوی تو

برود زره ازین پس بفسون چشم بندان

نکنی بعاشقی عیب گرش قدم بلغزد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه