گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد
برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد
درمیان گریهٔ مستانه غرقم، شحنه کو
تا شراب آلوده هستم، بر سر دار آورد
گر خجل باشد ز ایمان، لذت کفرش حرام
عابدی کش زلف اودر قید زنار آورد
زین که عالم کفر گیرد، کی در آرد سر به تیغ
گر دل شیدای موسی، تاب دیدار آورد
قحط حسن چون تویی، بگشود برقع لاجرم
روزگار هجر یوسف را به بازار آورد
عابدان گویند با شب زنده داری فیض هاست
کو کسی کاین مژده از دل های بیدار آورد
عجز را ذوقی ست، عرفی، تا شدم زنهار جوی
ور نه کو زخمی که از دردم به زنهار آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست آنگوهرکه ارکان دست خمّار آورد
گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد
لطف آب و رنگ آتش دارد و تاثیر او
آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد
گر بهدی مه بگذرد بر مجلس آزادگان
[...]
روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد
شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد
گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد
مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد
کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح
[...]
هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد
تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد
رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد
عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد
دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی
[...]
عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض
وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد
در میان مهربانان مهر دار و گو مباش
[...]
قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد
یا هوایی کز نسیم طره یار آورد
آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما
دردمندی را که عشق یار در کار آورد
گر اناالحقهای ما را بشنود منصور مست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.