گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

از دیده ام کدام نفس خون نمی رود

سیل هزار زهر به جیحون نمی رود

غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه

از خلوت وصال تو بیرون نمی رود

تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب

صد گام رفت محمل و مجنون نمی رود

معراج غیرت است، سر کوهکن، ولی

باور مکن که ظلم به گلگون نمی رود

معمورهٔ دلی اگرت هست، بازگوی

کاین جا سخن به ملک فریدون نمی رود

خیزد به کوی عشق ز دیوار و در فغان

کای وای دیده ای کزو خون نمی رود

در سینهٔ من است که آغشته با الم

آهی که از غم تو به گردون نمی رود

عرفی تو خود مرنج ، که بیداد دشمنان

زین پیش می شد از دلت، اکنون نمی رود

 
 
 
حکیم نزاری

هیچم غم تو از دل پر خون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم

بسیار جَهْدْ کردم و بیرون نمی‌رود

افسانه‌ها که بر سر دل می‌کنم ولیک

[...]

کمال خجندی

از سر هوای وصل تو بیرون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

چشمم نظر به غیر جمالت نمی‌کند

باد نو از طبیعت موزون نمی‌رود

تا دورم از کنار تو یک لحظه نگذرد

[...]

اهلی شیرازی

از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود

در دل چنان نشسته که بیرون نمیرود

پندم مده که گر همه عالم کنند سعی

سودای لیلی از دل مجنون نمیرود

از آتش فراق دل عالمی بسوخت

[...]

بابافغانی

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود

وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود

نام وفا مبر که دلم از جفا پرست

این داغهای کهنه بافسون نمی رود

صد گونه گل ز منزل لیلی شکفت و ریخت

[...]

نظیری نیشابوری

هرگز به سیر گل دل محزون نمی‌رود

یار از خیال غم‌زده بیرون نمی‌رود

عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است

کار وفا ز پیش به افسون نمی‌رود

مردان به جا به عزم و توکل رسیده‌اند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه