چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟
که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد
دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر
چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد
به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت
هنوز دل ز بر جان به ناز می گذرد
به شهر عشق بنازم که ساکنانش را
تمام عمر به عجز و نیاز می گذرد
به غیرتم که ز ما غیر رنگ می یابند
گهی که در دلم آن دلنواز می گذرد
سزد ز غیرت اگر مانعم شوی، آن راز
که در میان من و دل چه راز می گذرد
خراب حالی دل ها ببین که آن مغرور
به عهد حسن جوانی و ناز می گذرد
عنان دل و دین من ز کف رود، عرفی
که آن کرشمه به این ترکتاز می گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا چه غم که شب ما دراز میگذرد؟
که روزگار تو در خواب ناز میگذرد
غرض ز سنگدلی داغ کردن شهداست
به لالهزار اگر آن سرو ناز میگذرد
نیازمندی از او همچو ناز میبارد
[...]
کسی که در دل خود از نیاز میگذرد
ز خاطر که به عمر دراز میگذرد
هلاک توبه پشیمان دلی که هر ساعت
گذشته از سر بیداد و باز میگذرد
اجل که جوهر شمشیر ناز میداند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.