تا به کی معبچه ی می نوش و بیارا ایمان را
تا به کی پیش بری لعمه ی شادروان را
این مزاری است که صد چون تو در و مدفون است
که تو امروز بر و طرح کنی ایوان را
جمله در کشتی نوح اند حریفان در خواب
ورنه هرگز ننشانید قضا توفان را
بحث با رد و قبول بت ترسا بچه است
ور نه از کفر زبونی نبود ایمان را
چون اثر در تو کند عشق؟ که اعجاز مسیح
مرده را جان دهد، آدم نکند حیوان را
جنس دین را چه کساد آمده عرفی در پیش؟
که به جز مرده ز حافظ نخرد قرآن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد وضعیتهای موجود در جامعه و دین میپردازد. شاعر از معشوقهای که بیاعتنایی میکند و به روابط بیمقدار اشاره میکند و میپرسد تا کی باید این وضع ادامه پیدا کند. وی بیان میکند که بسیاری از افراد در خواب غفلت به سر میبرند و از حقیقت دور هستند. شاعر به بحث بین ایمان و کفر اشاره کرده و میگوید که عشق واقعی میتواند معجزهآسا باشد و انسان را زنده کند. او همچنین انتقاد میکند که امروزه ارزش دین و قرآن کاهش یافته و تنها به افراد مرده توجه میشود. این متن به نوعی به تجدید نظر در ارزشها و باورها میپردازد.
هوش مصنوعی: تا کی باید در پی لذتهای دنیوی بود و به خودسری ادامه داد؟ تا کی باید یاد و خاطرِ خوشِ آن شخص را زنده نگه داشت و به دنبال شادیهای موقتی رفت؟
هوش مصنوعی: این مکان، محل دفن افرادی چون تو بسیار است و تو امروز میتوانی زیبایی و شکوهی به این فضا ببخشی.
هوش مصنوعی: تمامی حریفان در کشتی نوح در خواب به سر میبرند و اگر اینگونه نبود، هرگز طوفان قضا را نمیتوانستند تحمل کنند.
هوش مصنوعی: گفتوگوی دربارهٔ قبول یا رد بت برای افراد کمتجربه و ناتوان است، زیرا ایمان واقعی ریشه در اعتقادات قوی دارد و تحت تأثیر شک و تردید قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: عشق چگونه میتواند بر تو تاثیر بگذارد؟ که معجزه مسیح میتواند به مرده جان ببخشد، اما آدم نتواند به حیوان روح دهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دین و ایمان در حال حاضر ارزش و اعتباری نداشته و افراد، به ویژه در میان جامعه، نسبت به آن بیتوجه شدهاند. در واقع، تنها کسانی که به دنبال نسخ و یادگاریهای گذشتهاند، مانند مردگان، به متون دینی مثل قرآن توجه میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
[...]
می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
[...]
در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
[...]
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ بادهفروش
[...]
وقت آن شد که می ناب دهی مستان را
خاصه من بیدل شوریده سرگردان را
قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است
تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را
شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.